- گره خورده
- آنچه در آن گره ایجاد شده، کنایه از مشکل و پیچیده
معنی گره خورده - جستجوی لغت در جدول جو
- گره خورده
- چیزی که گرهی در آن ایجاد شده، امری که در آن مشکلی پدید آمده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گره پیدا کردن، در هم پیچیده شدن
گره ایجاد شدن: رشته ام تاب گره خوردن زکوتاهی نداشت این قدر پیچیدگی افتاد در کارم چرا ک (معز فطرت)، ایجاد مشکلی شدن در امری
کسی که دانسته یا ندانسته سم خورده و مسموم گشته باشد، زهر زده
شکاف برداشته بشقاب ترک خورده
صدمه دیده آسیب دیده
جمع کرده فراهم آورده، تالیف کرده مولف
گرد آلود شدن: می خورد گرد عبث محمل لیلی در دشت نیست جز عشق تمنای دگر مجنون را. (صائب)
دچار گرما شده، جمع گرما خوردگان: بدم چندی چو خاکستر شد این دل که گرما خوردگان را خوش بود باد. (امیرخسرو دهلوی)
گوشمال خورده آسیب دیده
فریفته شده فریب خورده
آسیب دیده
Cracked, Crackly
порезанный
треснувший , потрескавшийся
geschnitten
gerissen, rissig
обрізаний
тріснутий , тріщиний
pęknięty, popękany
裂开的 , 裂开的
cortado
rachado, estaladiço
tagliato
crepato, screpolato
agrietado, crujiente
cortado
fissuré, craqué
gesneden